امروز صبح یه کاری کردم. کاری که میدونم نباید میکردم. ولی کردم. شاید از حرصم بود. شاید از دلگیری و عصبانیت. تو تمام اون 10 دقیقه فکرت تو ذهنم بود. ولی نخواستم جلوشو بگیرم. نمیدونم چرا . ساعت 9 و ربع زنگ زدی. تا رفتم تو حیاط قطع کردی. 2 ثانیه بعدش زنگ زدم مسغول بودی. نیم اعت بعد مشغول بودی. 50 دقیقه بعد مسغول بودی. بهت پیام دادم وقتی صحبتت تموم شد بگو که خودم زنگ بزنم. هیچی. از حس بدی که نسبت به اون 10 دقیقه صبح داشتم، کم شد.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل Denise مرجع خبری ESTGHLALL.IR Medicine practitioner challenges وقت سفارت کانادا | ویزای کانادا | راهنمای اخذ ویزای کانادا جهان نما نسیم دوستی server کــــــــسـب در آمد از اینترنت